شعر در مورد اسم شهلا
شعر در مورد اسم شهلا ,شعر درباره اسم شهلا,شعر برای اسم شهلا,شعر در باره اسم شهلا,شعر با اسم شهلا,شعر درمورد اسم شهلا,شعر با کلمه شهلا,شعر با کلمه ی شهلا,شعری در مورد اسم شهلا,شعری درباره اسم شهلا,شعری برای اسم شهلا,شعر درباره ی اسم شهلا,شعر در مورد نام شهلا,شعر برای نام شهلا,شعر درباره نام شهلا,شعر با نام شهلا,شعر درمورد نام شهلا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم شهلا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
آیینه آن چشمان شهلا را نمی فهمد
وقتی که معنای تماشا را نمی فهمد
شعر در مورد اسم شهلا
لاله رست و نرگس شهلا دمید
باد نوروزی گریبانش درید
شعر درباره اسم شهلا
از خواب گران چو چشم بیمارت
بیدار شدست نرگس شهلا
شعر برای اسم شهلا
آسمان زان چشم شهلا چشمکی اندیشه کرد
از کواکب در کنارش نرگسستان ریختند
شعر در باره اسم شهلا
الحق نهنگ هندویی، دریا نمای از نیکویی
صحنش چو آب لولویی، از چشم شهلا ریخته
شعر با اسم شهلا
بر سقف چرخ نرگسه داری هزار صف
از بند آن دو نرگس شهلا چه خواستی
شعر درمورد اسم شهلا
ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند
شاهدان خوابم بچشم جادوی شهلا برند
شعر با کلمه شهلا
سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست
شعر با کلمه ی شهلا
کنون که نرگس شهلا گشود چشم از خواب
به چشم روشنی باغ رفتنی دارد
شعری در مورد اسم شهلا
رنگ این خانه ز خاکستر دل ریخته اند
دل ز نظاره آن نرگس شهلا بردار
شعری درباره اسم شهلا
استخوانم صائب از داغ غریبی سرمه شد
خوی رادر گوشه آن چشم شهلا می کشم
شعری برای اسم شهلا
دو چشمش همچو نرگس مست و شهلا
قدش چون سرو رعنا روش زیبا
شعر درباره ی اسم شهلا
کحال صبا از اثر گرد قدومت
از نرگس شهلا ببرد بی بصری را
شعر در مورد نام شهلا
تن همه چشم است به صحن چمن
نرگس شهلا به تماشای تو
شعر برای نام شهلا
در صد هزار نرگس شهلا نیست
آن فتنه یی که نرگس فتان را
شعر درباره نام شهلا
لاله رخان را ز سقی نرگس شهلا
یاسمن دیدگان چو لاله احمر
شعر با نام شهلا
بهترین وجهی است در یکتائی دهقان صنع
آن دو شهلا نرگس از باغ جمال انگیختن
شعر درمورد نام شهلا
عبیر آمیخت از گیسوی مشکین سنبل پرچین
گلاب افشاند بر چشم خمارین نرگس شهلا
شعر در مورد اسم شهلا
دولتت در باغ عالم گفت شهلا نرگسم
زهره گفتا چشم من چون چشم تو مخمور باد
شعر درباره اسم شهلا
من خود کیم که گریه بحالم کنی ولی
می زیبدت بنرگس شهلا گریستن
شعر در باره اسم شهلا
آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت
شعر برای اسم شهلا
سزد که دست بشویند از آب چشم تو خواجو
که هست آتش دل غالب و سرشک تو نازل
شعر با اسم شهلا
هر دم از چشمم چو اشک گرم روراندن
که چه تا چه افتادست کز چشم شما افتاده ام
شعر درمورد اسم شهلا
پرده از خون جگر بر روی دفتر بسته ام
چشمه خونابه از چشم قلم بگشوده ام
شعر با کلمه شهلا
ز لعلم ساغری در ده که چون چشم تو سرمستم
وگر گویم که چون زلفت پریشان نیستم هستم
شعر با کلمه ی شهلا
من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مست
م کارم از دست برون رفت که گیرد دستم
شعری در مورد اسم شهلا
با چشم تو گفتم که مکن عربده جوئی
گفت از نظرم دور شو این لحظه که مستم
شعری درباره اسم شهلا
ای لاله برگ خویش نظرت گلستان چشم
یاقوت آبدار تو قوت روان چشم
شعری برای اسم شهلا
چون من از پای در افتادم و از دست شدم
دارم از لطف تو آن چشم که داری گوشم
شعر درباره ی اسم شهلا
چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟
محرک نیست حاجت، گرد سر گردیدن ما را
شعر در مورد نام شهلا
نشأه می حلقه بیرون در گردیده است
بس که از خواب و خمار آن نرگس شهلا پرست
شعر برای نام شهلا
دامن ساقی مده از دست تا از توست دست
چشم تا بازست ،چشم از چشم شهلا برمدار
شعر درباره نام شهلا
خوابگاه از گور کرد آن پیکر پر نور حیف
سرمه ناک از خاک گشت آن نرگس شهلا دریغ
شعر با نام شهلا
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم
شعر درمورد نام شهلا
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
شعر در مورد اسم شهلا
آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین خصم
از میان برفت و سرشک از کنار هم
شعر درباره اسم شهلا
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
شعر برای اسم شهلا
حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شده ست و ناتوان
شعر در باره اسم شهلا
به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان
بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن
شعر با اسم شهلا
چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین
گفت می خواهی مگر تا جوی خون راند ز من
شعر درمورد اسم شهلا
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش
گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین
شعر با کلمه شهلا
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
شعر با کلمه ی شهلا
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
شعری در مورد اسم شهلا
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
شعری درباره اسم شهلا
آب و آتش به هم آمیخته ای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمده ای
شعری برای اسم شهلا
چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست
به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی
شعر درباره ی اسم شهلا
آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده
شعر در مورد نام شهلا
مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب
که در پی است ز هر سویت آه بیداری
شعر برای نام شهلا
ز کفر زلف تو هر حلقه ای و آشوبی
ز سحر چشم تو هر گوشه ای و بیماری
شعر درباره نام شهلا
گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران می داری
شعر با نام شهلا
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار می کشی
شعر درمورد نام شهلا
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار می کشی
شعر در مورد اسم شهلا
جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
شعر درباره اسم شهلا
چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی
شعر برای اسم شهلا
خصمت کجاست در کف پای خودش فکن
یار تو کیست بر سر چشم منش نشان هم کام
شعر در باره اسم شهلا
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
شعر با اسم شهلا
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شعر درمورد اسم شهلا
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
شعر با کلمه شهلا
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
تا سهی سرو تو را تازه تر آبی دارد
شعر با کلمه ی شهلا
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
شعری در مورد اسم شهلا
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
شعری درباره اسم شهلا
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
شعری برای اسم شهلا
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
شعر درباره ی اسم شهلا
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
شعر در مورد نام شهلا
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند
شعر برای نام شهلا
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند
شعر درباره نام شهلا
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
شعر با نام شهلا
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
شعر درمورد نام شهلا
نقش می بستم که گیرم گوشه ای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
شعر در مورد اسم شهلا
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
شعر درباره اسم شهلا
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
شعر برای اسم شهلا
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
شعر در باره اسم شهلا
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری
می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
شعر با اسم شهلا
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
شعر درمورد اسم شهلا
می ای در کاسه چشم است ساقی را بنامیزد
که مستی می کند با عقل و می بخشد خماری خوش