در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دیوار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
در گذشت پر شتاب لحظه های سرد
چشم های وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار می سازد
می گریزم از تو در بیراه های راه
تا ببینم دشت ها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب چشمه های نور
در مه رنگین صبح گرم تابستان
پر کنم دامان ز سوسن های صحرائی
بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان
می گریزم از تو تا در دامن صحرا
سخت بفشارم بروی سبزه ها پا را
یا بنوشم شبنم سرد علف ها را
می گریزم از تو تا در ساحلی متروک
از فراز صخره های گمشده در ابر تاریکی
بنگرم رقص دوار انگیز توفان های دریا را
در غروبی دور
چون کبوترهای وحشی زیر پر گیرم
دشت ها را، کوه ها را، آسمان ها را
بشنوم از لابلای بوته های خشک
نغمه های شادی مرغان صحرا را
می گریزم از تو تا دور از تو بگشایم
راه شهر آرزوها را
و درون شهر …
قفل سنگین طلائی قصر رؤیا را
لیک چشمان تو با فریاد خاموشش
راه ها را در نگاهم تار می سازد
همچنان در ظلمت رازش
گرد من دیوار می سازد
عاقبت یکروز .. فروغ فرخزاد
می گریزم از فسون دیده تردید
می تراوم همچو عطری از گل رنگین رؤیاها
می خزم در موج گیسوی نسیم شب
می روم تا ساحل خورشید
در جهانی خفته در آرامشی جاوید
نرم می لغزم درون بستر ابری طلائی رنگ
پنجه های نور می ریزد بروی آسمان شاد
طرح بس آهنگ
من از آنجا سر خوش و آزاد
دیده می دوزم به دنیائی که چشم پر فسون تو
راه هایش را به چشمم تار می سازد
دیده می دوزم بدنیائی که چشم پر فسون تو
همچنان در ظلمت رازش
گرد آن دیوار می سازد
درد دارد از سرم انگار بالا می رود
پک به پک هی مصرفِ سیگار بالا می رود
مثل ِ دیوار ِ کجم توی دلم این روزها
احتمالِ ریختن بسیار بالا می رود
سنگهای سخت و سنگین را برهنه پای
ساختم دیوار سنگین بلندی تا بپوشاند
کنج آسوده به جز سایه ی دیوار نداری
ای درد که در سینه ی خاموش تو جوشد
بر می کشی ز چنگ دلم ناله ها هنوز
من بار دیگر از پس دیوار سال ها
دوباره این من خسته!پشت این دیوار نشسته!
پشت دیوار من و تو!دست من دستامو بسته!
پشت دیوار من و تو یه نفر تنها نشسته!
یه نفر که عمری تنها دل به هیچکسی نبسته!