شعر در مورد عزیز از دست رفته
شعر در مورد عزیز از دست رفته,شعر در مورد عزیز از دست رفته,شعری در مورد عزیز از دست رفته,شعر در مورد عزیزان از دست رفته,شعری درباره عزیز از دست رفته,شعر درباره ی عزیز از دست رفته,شعر در باره عزیز از دست رفته,شعر درمورد عزیز از دست رفته,شعر درباره عزیز از دست رفته,شعر در وصف عزیز از دست رفته,شعر در وصف عزیز از دست رفته,شعری در وصف عزیز از دست رفته,شعر در وصف عزیزان از دست رفته,شعری در وصف عزیزان از دست رفته,شعر در وصف پدر از دست رفته,شعر در وصف برادر از دست رفته,شعری در وصف پدر از دست رفته,شعری در وصف برادر از دست رفته,شعر زیبا در وصف عزیز از دست رفته,شعر زیبا در وصف پدر از دست رفته,شعر در مورد برادر از دست رفته,شعر عزیز از دست رفته,شعر عزیزان از دست رفته,اشعار عزیز از دست رفته,شعر بیاد عزیز از دست رفته,شعری درباره عزیز از دست رفته,شعر برای عزیزان از دست رفته,شعری برای عزیزان از دست رفته,شعر زیبا برای عزیز از دست رفته,شعر در سوگ عزیز از دست رفته,شعر در غم عزیز از دست رفته,شعر در وصف عزیزان از دست رفته,شعری در وصف عزیزان از دست رفته,شعر در مورد عزیز از دست رفته,شعر در وصف عزیز از دست رفته,شعر به یاد عزیز از دست رفته,شعر در فراق عزیز از دست رفته,شعر درباره عزیز از دست رفته,شعری در مورد عزیز از دست رفته,شعر درباره ی عزیز از دست رفته,شعر درمورد عزیز از دست رفته,شعر برای عزیز از دست رفته,شعر برای دوست از دست رفته,شعر برای تولد عزیز از دست رفته,شعر در مورد دوست از دست رفته,شعری زیبا برای عزیز از دست رفته,شعری برای عزیز از دست رفته,شعری برای دوست از دست رفته,شعر دلتنگی برای دوست از دست رفته,شعر زیبا در وصف عزیز از دست رفته,شعری در سوگ عزیز از دست رفته,شعر در سوگ عزیزان از دست رفته,شعر غم فراغ عزیز از دست رفته
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد عزیز از دست رفته برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال، از دل خاک
چون سبزه، امید بردمیدن بودی
شعر در مورد عزیز از دست رفته
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل، بسی جگرها خون شد
افسوس که نامه جوانی، طی شد
وان تازه بهار زندگی، دی شد
شعر در مورد عزیز از دست رفته
بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر غصه فردا نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی
بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
شعری در مورد عزیز از دست رفته
خبر کوتاه و غیر منتظره بود؛
چهره خندان و دوست داشتنی او؛
رو به آسمان کرد و برفت.
شعر در مورد عزیزان از دست رفته
تو بودی نوگل گلخانه ما
سفر کردی تو از کاشانه ما
همانند پرستوهای عاشق
خودت رفتی، غمت در خانه ما
شعری درباره عزیز از دست رفته
بود که بار دگر بشنوم صدای تو را؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را
کیام مجال کنار تو دست خواهد داد
که غرق بوسه کنم، باز دست و پای تو را
دل گرفته من کی چو غنچه باز شود؟
مگر صبا برساند به من هوای تو را
شعر درباره ی عزیز از دست رفته
مرگ تو را چو داد گردون خبرم
خبرت نیست که یک باره چه آمد به سرم
کاش با قیمت جان، عمر تو میشد ممکن
تا دهم جانی و از بهر تو عمری بخرم
شعر در باره عزیز از دست رفته
جهانا بیوفاییها نمودی
دمی با دلشکستهها نبودی
عزیزی از عزیزان را ربودی
غم عالم به قلب ما فزودی
شعر درمورد عزیز از دست رفته
نابهنگام اجل، فرصت بودن بگرفت
بلبلی را ز چمن، حین سرودن بگرفت
مهر تو، حک شده در قلب همه یارانت
کی توان خاطر تو، تا دم ماندن بگرفت
شعر درباره عزیز از دست رفته
رفتی و از رفتنت قلبم شکست
دیده و دل از غمت در خون نشست
شعر در وصف عزیز از دست رفته
از یاد تو یک نفس دلم غافل نیست
هر چند که جز حسرت دل حاصل نیست
از شوق تو میسوزم، ولی سازم، چون
آن دل که به شوق تو نسوزد، دل نیست
شعر در وصف عزیز از دست رفته
میتوان گفت چه تلخ!
یا چه سنگین و سیاه!
یا که افسوس و فغان و صد آه!
میتوان در پی اندوه و غم رفتن آن یار رحیم!
صبح هر روز، به اندازه صد سال گریست!
شعری در وصف عزیز از دست رفته
این دو روز عمر در ناکامی و حیرت به سر شد
لحظهها در ماتم و افسردگیها سربهسر شد
در جوانی سوخت ما را غنچه نشکفته دل
در بهاران نیز، دل از عشق خوبان دربهدر شد
شعر در وصف عزیزان از دست رفته
عهد مهرویان، فریبی بود در غوغای هستی
شور و مستیها سرابی بود و یکسر شور و شر شد
نالههای ساز ما هم در گلو بشکست ساقی
عاقبت رنجور از جور زمان، سر زیر پر شد
تا به کی در کوره راه زندگی باید دویدن؟
داد از این سرگشتگیها، داد از این بیهودگیها
شعری در وصف عزیزان از دست رفته
آن یار شفیق و مهربان رفت
آن گوهر ناب خوشبیان رفت
آن سید مرتضی، از این جمع
در ماه حسین از این جهان رفت
در ماتم و سوک و فرقت یار
طاقت ز کفم، تاب و توان رفت
شعر در وصف پدر از دست رفته
قصه درد تو را به که باید گفتن؟
ناله شام و سحر، را به که باید گفتن؟
روزها رفت و غم از سینه ما پاک نشد
این غم دیرگذر، را به که باید گفتن؟
شعر در وصف برادر از دست رفته
هر که آمد به جهان، اهل فنا خواهد بود
آنکه پاینده و باقیست، خدا خواهد بود
جهان ساقی، فلک ساغر، اجل می
خلایق جرعه نوش مجلس وی
شعری در وصف پدر از دست رفته
خلاصی نیست یاران، هیچ کس را
از این ساقی، از این ساغر، از این می
به جای یاران «اصلی» بوده است
این شعر از بابا اصلی دماوندی است.
شعری در وصف برادر از دست رفته
چندی است آسمان دلم وا نمیشود
یک غم نشسته روی دلم پا نمیشود
احساس میکنم که دگر خاطرات تو
کنج خیال خستهی من جا نمیشود
شعر زیبا در وصف عزیز از دست رفته
روزی درست مثل همین روزهای غم
گفتی بیا که دستهای تو تنها نمیشود
حالا بیا و ببین که چه تنها و خستهام
بعد از تو هیچ وقت دلم وا نمیشود
شعر زیبا در وصف پدر از دست رفته
خاطر آخرین نگاهش، قلبمان را به آتش کشیده
یاد آخرین کلام گرمش، سینه را مالامال اندوه کرده است
و در میان موجی از ناباوری
در حسرت نگاه با محبتش میسوزیم
شعر در مورد برادر از دست رفته
تا ابد جای تو در دیده ماست
سالها گر گذرد یاد تو در سینه ماست
به پاس آن همه مهر و وفایت
حقیر است این محبتها برایت
شعر عزیز از دست رفته
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه، غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
شعر عزیزان از دست رفته
بود سرتاسر عمرش به زبان نام خدا
همدمش حضرت زهرا و شفیع او رضا
اشعار عزیز از دست رفته
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از دست غمت هزار بیداد کنم
شعر بیاد عزیز از دست رفته
سایهاش همچون پناهی بود و رفت
شانههایش تکیه گاهی بود و رفت
شادی ما بود دیدار رخش
شادی ما یک نگاهی بود و رفت
شعری درباره عزیز از دست رفته
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره، پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
شعر برای عزیزان از دست رفته
چه غریبانه و ناباوروانه می روند آنان که دوستشان داریم
آنچه می ماند فقط خاطرات است …
و ما تنها تسلیم خواست پروردگاریم
ای خدای مهربان آن گونه که شایسته است
این عزیز را دوستش بدار و بیامرزش
شعری برای عزیزان از دست رفته
بسوز اى شمع…
به تاب اى ماه…
بریز اى اشک…
به سوگ او…
به سوگ آرزوهایش..
به سوگ گفتگوهایش…
هلا اى دوستان…
گر او به زیر خاک خفته…
اگر دیگر به روى ما نمیخندد…
ولى نامش چه زیبا تا ابد جاوید خواهد ماند…
شعر زیبا برای عزیز از دست رفته
رفتی و نیستی که ببینی چگونه در تنهایی خود پر میکشم..
شعر در سوگ عزیز از دست رفته
آخرین لبخند زیبایت به رویم یاد بــــــاد
یاد آن دلواپسی های قشنگت یاد بـاد
آن تواضع آن وقارت با کلامت یاد بـــــاد
خاطر آن غصه ها و قصه هایت یاد بـاد
شعر در غم عزیز از دست رفته
ما داغ فراق دیده بودیم
افسانه غم شنیده بودیم
ما غم تو جانگداز است
دردیست که قصه اش دراز است
شعر در وصف عزیزان از دست رفته
صبح تار آمد پدید از دوری و فقدان تو
شب چه هجرانی کشید از درد بی درمان تو
شعری در وصف عزیزان از دست رفته
قصه هایی از تو ماند و دیگر از دستم برفت
آن همه شوق نگاه نافذ چشمان تو
شعر در مورد عزیز از دست رفته
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما
از خداوند صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم
امیدوارم که غم آخرتان باشد .
شعر در وصف عزیز از دست رفته
روز مرگم اشک را پیدا کنید، روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید روی قبرم لاله را پرپر کنید
خانه را وقف نیلوفر کنید پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید، بعد مرگم خنده را سر کنید
رفتنم را ای دوستان باور کنید.
شعر به یاد عزیز از دست رفته
تسلیت قطره ایست در برابر غم دریا گونه ی شما.
از خداوند صبری عظیم برای شما و خانواده محترمتان خواستارم.
امیدوارم غم آخرتان باشد.
شعر در فراق عزیز از دست رفته
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد.
شعر درباره عزیز از دست رفته
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد
شقایق هست تو نیستی چه باید کرد.
شعری در مورد عزیز از دست رفته
همسفر در راه ماند..
زندگی سخت است…لیک..
در سفر باید بود…
شعر درباره ی عزیز از دست رفته
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
شعر درمورد عزیز از دست رفته
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های او
دست پر مهر آن کلام پرشکر
شعر برای عزیز از دست رفته
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر
شعر برای دوست از دست رفته
از آبشار پرسیدم کیستی ؟ گفت اشک کوه ،
گفتم از چه می نالی؟ گفت از جدایی دوست!
شعر برای تولد عزیز از دست رفته
ز هجران تو پرپر می زند دل ، ز دل تنگی به هر در می زند دل
چو بلبل در فراق رویت ای گل ، به دیوار قفس سرمیزند دل
شعر در مورد دوست از دست رفته
شبی از سوز دل گفتم قلم را ، بیا بنویس غم های دلم را
گفتا برو بیمار عاشق ، ندارم طاقت این همه غم را
شعری زیبا برای عزیز از دست رفته
یه لحظه دلم خواست صدایت بکنم ، گردش به حریم با صفایت بکنم
آشوب دلم به من چنین فرمان داد در سجده بیفتم و دعایت بکنم.
شعری برای دوست از دست رفته
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد؟
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد ،
گلویم سوتکی باشد به دست کودک گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی دمگرم خویش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند سکوت مرگبارم را.
شعر دلتنگی برای دوست از دست رفته
شب است و آسمان را غم گرفته
سکوتم با نگاهش دم گرفته
شب است و کهکشانی در کنارم
ولی از دوریت من بیقرارم
شعر زیبا در وصف عزیز از دست رفته
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد. گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد
همه رفتند از این خانه بجز غم ، باز این یار قدیمی چه وفایی دارد.
شعری در سوگ عزیز از دست رفته
من آن شمعم که شبها در شبستان تو میسوزم
به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو میسوزم.
شعر در سوگ عزیزان از دست رفته
زندگی کن!
حتی اگر بهترینهایت را از دست دادی.
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر برایت میسازد.
شعر غم فراغ عزیز از دست رفته
زدم فریاد خدایا این چه رسمی است
رفیقان را جدا کردن هنر نیست رفیقان قلب انسانند
خدایا بدون قلب چگونه می توان زیست
تسلیت عرض میکنیم
شعر زیبا در وصف پدر از دست رفته
من امشب از فراق یار میگریم بسان عاشقان زار میگریم
رفیق نیمه راه شد یار دیرینم
دلم افسرده است بسیار میگریم
شعر در مورد برادر از دست رفته
ای کاش گذر زمان در دستانم بود:
آنوقت لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم
که برای بی تو بودن
دیگر وقتی نمیماند
0
ارزش بودنت را همیشه از اندیشه یک لحظه نبودنت
میتوان فهمید
شعر عزیز از دست رفته
هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی
جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد
که در سکونی آغازی بی پایان را می سراید
شعر عزیزان از دست رفته
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
اشعار عزیز از دست رفته
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
شعر بیاد عزیز از دست رفته
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
شعری درباره عزیز از دست رفته
گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است
می چیند آن گلی که به عالم نمونه است
شعر برای عزیزان از دست رفته
دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
شعری برای عزیزان از دست رفته
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
شعر زیبا برای عزیز از دست رفته
رفت آن یار داغ و صد اندوه به دل داغدار یار نهاد
ما پس ز ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار نهاد
شعر در سوگ عزیز از دست رفته
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند
بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک
شعر در غم عزیز از دست رفته
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم می شد در راه پیک بد خبر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر
شعر در وصف عزیزان از دست رفته
خوابیدی بدون لالایی و قصه
حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلای حسرت نمی چینی
شعری در وصف عزیزان از دست رفته
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی های باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
شعر در مورد عزیز از دست رفته
شاعران در وصف جوان بس سخنها گفتهاند
من زبانم ولیکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای تو آتش به جان ما فکند
وه چه جان سوز است داغ فرزند جوان
شعر در وصف عزیز از دست رفته
ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادان و زخمی در بدن دارم
به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم
شعر به یاد عزیز از دست رفته
یادش به خیر آن که در آغوش گرم من
عطری ز بوی پیکر نازش فشاند و رفت
در دامن خیال من از بزم وصل خویش
صدها نهال از گل و ریحان فشاند و رفت
شعر در فراق عزیز از دست رفته
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
درعزایت جامه اندر تن دریدن زود بود
آخر ای دختر من ای مظهر لطف و وفا
در دیار جاودان منزل گزیدن زود بود
شعر درباره عزیز از دست رفته
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین