شعر در مورد چتر ,شعر در مورد چتر و باران,شعر عاشقانه در مورد چتر,شعر درباره چتری,شعری در مورد چتر,شعری در مورد چتر,شعر درباره چتر و باران,شعر کودکانه در مورد چتر,شعر نو در مورد چتر,شعر کوتاه در مورد چتر,شعر عاشقانه درباره چتر,شعر زیبا در مورد چتر,شعر کودکانه درباره چتر,شعر نو در باره چتر,شعر کوتاه درباره چتر
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چتر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
از تو می گفتم
عطر خاک باران خورده
زمین را مسخ می کرد
چتر ها دست آسمان را می بوسیدند
آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنت روی طناب
رخت
باران را
اگر که می بارد
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز می خوانی
من خداپرست شده ام.
گاهی باید در خانه می ماندم و
به رویای رنگین کمان فکر می کردم
گاهی هم
به خیابان می زدم
چترم را باز می کردم
و به صدای باران
قبل از زمین خوردنش گوش می دادم
به دست های تو
وقتی دگمه ی پیراهنم را می دوزند
یک سر سوزن شک ندارم
وقتی کمک می کنی بارانی ام را بپوشم.
دست های تو روی شانه هایم با منند
در خیابان های شهر رهایم نمی کنند
دست های تو وُ
چتری که برایم خریده ای
باران های وحشی زیادی را متمدن کرده اند.
دهان چمدانت
بوی برگشتن نمی داد که بستی اش
و آن روز
باران
فقط برای باز شدن چتر تو بارید
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند
قبلا رفته است
فقط می خواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده
کمک کن چمدانش را ببندد
چترش را به او پس بده
لبخندش را
آوازهایش را
همینطور سایه اش را
که و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود…
باید به چشم هایم نگاه کنی
این شعرها
هرچقدر هم خوب باشند
نمی توانند دلتنگی ام را
بیان کنند..
چترهای کاغذی
زیر باران
دوام نمی آورند…!
نه چتر با خود داشت
نه روزنامه،
نه چمدان.
عاشق اش شدم
از کجا باید می دانستم
مسافر است ؟!
زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت میکنی با من
بگذار هر چه نمی خواهند
بگوئیم
بگذار هر چه نمی خواهیم
بگویند
باران که بیاید
از دست چترها
کاری بر نمی آید
ما اتفاقی هستیم
که افتاده ایم.
تو غافلگیری رگبار بودی
و من
مردی که چتر به همراه نداشت …
بارانی که سالها پشت چشمهایم انبار شده بود
عاقبت از نگاه آسمان بارید
من ایستاده در صف زندگی بودم
به خاطر چیزی که خدا میخواست
و یکی از روی صندلی بلند شد و گفت:
جای خالی … بفرمایید بنشینید
و کسی دیگر به من یک چتر تعارف کرد
چه غمگنانه بود
باران بهانه بود تا تو را بیابم
و عاشقانههایم را در زیر چترت رها کنم
چه باران زیبایی میبارد، امروز که چترت خانهام شده
و دستهای گرمت همراه همیشگیام
باران ببار… زیباتر از همشه ببار … چترمان باز است
کفش، ابتکار پرسه های من بود !
و چتر، ابداع بی سامانی هایم !
هندسه، شطرنج سکوت من بود!
و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم
دلم باران می خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد!
بیشتر بخوانید :